نوع – مهربان اخبار همبرگر همبرگر استفاده

نوع – مهربان: اخبار همبرگر همبرگر استفاده اخبار گوناگون

خرید کتاب از گوگل

چاپ کتاب PDF

خرید کتاب از آمازون

خرید کتاب زبان اصلی

دانلود کتاب خارجی

دانلود کتاب لاتین

توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

گت بلاگز اخبار اجتماعی گورخواب‌های بی‌گور

معتادان بی‌خانمان نصیرآباد: زیاد گورخواب‌ها دوباره کارتن خواب شدند شب را در بیابان و باغ‌ها می‌مانند 

گورخواب‌های بی‌گور

گورخواب های بی گور

عبارات مهم : کارتن

معتادان بی خانمان نصیرآباد: زیاد گورخواب ها دوباره کارتن خواب شدند شب را در بیابان و باغ ها می مانند

«پرویز» زیر قاب خروجی کمپ «اخوان»، زندگی اش را کیسه سیاهی کرد، انداخت روی شانه های خمیده اش و رفت. رفت تا جُل و پلاسش را این بار در «ویره» پهن کند. «لیلا» سر از زندان درآورد، پسرش «مهدی» هم، بین شایعه فوت و زندگی، دست و پا می زند. «فرخنده» و «پروانه»، از هفت دی پارسال، مثل ١٠، ١٥ سال قبلش، آواره بیابان و باغ های خشکیده شدند. «آرمان» را هر روز در پاتوقی تازه می شود پیدا کرد و سایه «مادرجون»، همین یکی دو شب پیش اطراف یکی از باغ ها دیده شد. «مرجان» او را دیده بود که می رفت. مرجان چندباری میهمان گورخواب ها شده است بود: «به من می گفتن بیا پایین. من می گفتم شما بیاین بالا.» با دهانی که بدون دندان، یک حفره سیاه هست، می خندد.

گورخواب‌های بی‌گور

هفت دی، غم نامه «نصیرآباد»

نصیرآباد شهریار را با قبرستانش می شناسند، گورستانی که تا قبل از هفت دی پارسال، فقط یک گورستان معمولی بود که اهالی، مرده های کفن پوش را می آوردند، از در سبزی که نه قفل داشت و نه دستگیره، رد می کردند. مسیر را به راست می پیچیدند و مُرده را در گورِ آماده، خاک می کردند و هربار که جهت خواندن فاتحه سر قبر از دست رفته هایشان می رفتند، جعبه خرما را از بالای قبرهای حفرشده در قطعه ای جدا، به پایین خم می کردند و جلوی ساکنان گورستان می گرفتند. آنها هم با یک «خدا بیامرزه» مشت ها را پر از خرما می کردند، سر در گریبان چرک و خسته، دوباره به پایین می خزیدند.

گزارش خاص «شهروند» از گورخواب های نصیرآباد، هفت دی پارسال که منتشر شد، همه معادلات را به هم زد؛ معادله معتادان بی خانمان را که از زور سرما به گور پناه آورده بودند، معادله اهالی نصیرآباد که از دیدن این وضع ذله شده است بودند و معادله مسئولان شهرداری و فرمانداری و بهزیستی نصیرآباد و شهریار که دیدن کارتن خواب ها برایشان به اندازه یک سریال تکراری، مأیوس کننده بود. تصویرهای منتشرشده از یکی از گورخواب ها (پرویز) که از داخل سیاهی گور، صورت نزار و گرسنه اش را به روشنی روز به لنز گرد دوربین بلند کرده بود، بمبی شد و ترکید و ترکش هایش به میلیون ها نفر رسید. تصاویرش، میلیون ها بار در اینترنت چرخید و آن قدر دست به دست شد تا روی میز دفتر ریاست جمهوری نشست.

معتادان بی‌خانمان نصیرآباد: زیاد گورخواب‌ها دوباره کارتن خواب شدند شب را در بیابان و باغ‌ها می‌مانند 

یک روز بعد از واقعه

٨ دی ٩٥؛ مرکز ارتباطات مردمی ریاست جمهوری در اطلاعیه ای بر پیگیری عنوان گورستان نصیرآباد شهریار، تا به دست آمدن نتیجه نهایی و برطرف مسئله تأکید کرد. (حسن روحانی، مدیر جمهوری: من دیروز از یکی از بازیگران و صورت های معروف نامه ای را خواندم که بسیار دردناک بود. شنیده بودیم بعضی ها از فقر کارتن خواب می شوند یا زیر پل ها می خوابند ولی قبر خواب را کمتر شنیده بودیم.)

روح الله حسین زاده، دادستان شهریار جهت ساماندهی وضع کارتن خواب ها دستور خاص داد. (به کلانتری، بهزیستی و شهرداری در رابطه با جمع آوری و ساماندهی کارتن خواب های این گورستان دستور داده شد.)

گورخواب‌های بی‌گور

فرمانداری شهریار، جلسه فوری برگزار و از گورستان دیدار کرد. (او جزییات منتشرشده از گورخواب ها را تأیید نکرد.)

استاندار پایتخت کشور عزیزمان ایران به فرماندار شهریار دستور خاص جهت پیگیری عنوان گورخواب ها داد.

معتادان بی‌خانمان نصیرآباد: زیاد گورخواب‌ها دوباره کارتن خواب شدند شب را در بیابان و باغ‌ها می‌مانند 

وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی جهت کمک و سامان دادن به مسئله گورخواب ها، اعلام آمادگی کرد. (بهزیستی به کارتن خواب ها کمک کند.)

مسئولان شهرداری شهریار جهت جمع آوری گورخواب ها دست به کار شدند. (براساس مشاهدات خبرنگار «شهروند»، چند ساعت بعد از انتشار گزارش، گورخواب ها از قبرستان بیرون انداخته و پراکنده شدند.)

گورخواب‌های بی‌گور

جلسه اضطراری جهت بررسی وضع آرامستان نصیرآباد و هماهنگی کارها دستگاه های اجرایی برگزار شد. (به وضع این آرامستان به صورت فوری پیگیری می شود.)

اصغر فرهادی، کارگردان مشهور ایرانی، نامه ای خطاب به مدیر جمهوری جهت پیگیری به وضع گورخواب ها نوشت. (سراسر وجودم شرم است و بغض. به بهانه این نامه به شما، قصد دارم همه آنان که در این سرزمین و در این سی و چند سال مسئولیتی داشته و دارند را سهیم این شرمساری کنم.)

هشتگ گورخواب در اینترنت شکل گرفت.

یک روز بعد از انتشار گزارش، گورخواب ها تیتر مهم خبرگزاری های ایسنا، ایرنا، فارس، تسنیم، میزان، خبرآنلاین، عصرایران، تابناک، عصرانتخاب و ده ها روزنامه دیگر شد.

فرماندار شهریار با خبرنگاران از قبرستان نصیرآباد دیدار کردند. خبرنگاران با گورهای خالی مواجه شدند. (فرماندار شهریار گفت که ان شاءالله با اجرای این طرح ها و جمع آوری و ساماندهی معتادان، دیگر شاهد این صحنه ها نخواهیم بود.)

فرماندار شهریار: قبرستان نصیرآباد به طور کامل پاکسازی شد. ( بعد از انتشار گزارش، گورخواب ها با برخوردهای فیزیکی از قبرستان رانده شدند. فرماندار شهریار، ضرب وشتم را تکذیب کرد.)

دادستان و فرماندار شهریار در جلسه ای وضع افرادی که در قبرستان ساکن بودند را بررسی کردند.

گورخواب های بخت برگشته

گزارش «شهروند»، از وضع زندگی ٥٠ زن، مرد و کودک در گورستان بود؛ معتادان بی خانمانی که شب ها به قبرستان نصیرآباد باغستان شهریار پناه می آوردند. گورهای تنگ و تاریک، جهت ٤ زن و مرد خموده و خسته جا داشت. بنرهای پاره، تکه پتوهای زهوار دررفته و تخت چوب های نیمه سوخته، سقف بود و حفره ای از خاک و مورچه و سوسک، فرش. تا قبل از هفت دی پارسال، هوا سرد که می شد، باران که می آمد، سایه ها دراز می شدند روی سنگ قبرهای همسایه و با هربار آمدن و رفتنشان، چرت مُرده ها پاره می شد. گورهای خالی، ٣٠٠تایی می شدند که تبدیل به قلمرو ٤٠، ٥٠ بی خانمان معتاد، شده است بودند.

درست ١٢ماه بعد از هفت دی ٩٥، همه چیز و همه کس، سامان شدند، جز گورخواب ها. آدرس قبرستان را همه می دانند، بزرگراه باغستان، روستای نصیرآباد، مستقیم می رسد به قبرستان. قبرستان حالا اسم دارد. (بهشت فاطمه.) تابلوی طوسی با نوشته های سفید، روی تن سبزرنگی نشسته. دیوارهایش نقاشی دارد، گل های لاله: «هنوز معتادان می آیند ولی داخل نمی روند. همین اطراف چرخی می زنند، آب می خورند و می روند.»

بی خانمان ها اجازه ورود به قبرستان را ندارند؟

نه. پاسگاه همین بغله. می ترسن بیان داخل.

چند وقت است که این پاسگاه اینجاست؟

یک سالی می شه. از هنگامی که ماجرای گورخواب ها پیش آومد. خودم این جا بودم.

نگهبان، یک سالی می شود که در اتاق کوچک کنار در قبرستان، زندگی می کند و از اول تماشاگر آمد ورفت مسئولان و خبرنگاران و اهالی نصیرآباد به قبرستان بود. درست از هفت دی ٩٥. داخل قبرستان، آن بخشی که منزل معتادان بود، هنوز خالی است و تنها یکی دو ردیف انتهایی درحال پُرشدن است ولی هنوز سنگ قبری ندارد، سنگ قبرها چیده شده است روی دیوار اتاقک نگهبانی. هر سنگ قبر اسم دونفر را دارد و یکی از آنها بی نام: «مجهول الهویه.» روی گورهای خالی پوشیده شده.

چرا روی سنگ قبرها را پوشانده اید؟ کسی زیرش خاک شده؟

نه، بعد از اون ماجرا، قبرها را با سنگ و خاک بستن تا کسی نیاد و بره داخلشون. دو ردیف انتهایی، یعنی نزدیک به ٢٠ قبر پُر شده، ولی این جلویی ها خالیه.

راست هم می گوید، آن شکاف میان سنگ و گور، خالی است و منتظرند تا مرده ها بیایند و پُرشان کنند. آنها می شوند همسایه افغان هایی که در قبرستان مهجور شده است اند. آنها را در بخش انتهایی قبرستان خاک کرده اند: «آنها رسم ارزش با ما تفاوت می کند، البته مثل این که آنها افغان های شیعه هستند، ولی الان همه افغان ها سنی و شیعه را، آن طرف دیوار دفن می کنند.» نگهبان دست هایش را به سمت جلو کش می دهد. یک در دیگر، داخل قبرستان است که می رسد به گورستان دیگری.

نگهبان بلندی دیوار را با نگاهش قد می زند؛ دیواری که کمتر از یک سال از عمرش می گذرد. همان دیواری که تا قبل از هفت دی ٩٥، نبود و حالا هست، بلند. رویش را هم گل و بلبل کشیده اند تا روح خانواده مرده ها شاد شود: «این دیوار را کشیدند، پاسگاه گذاشتند، پلیس گذاشتند، تا دیگر معتادان نیایند داخل.»

آقای هدایتی جهت خواندن فاتحه سر مزار مادرش آمده. آنها ساکن همان خیابانی هستند که به قبرستان می رسد: «قبلا این جا دیوار نداشت، از پارسال دیوارکشیدن. دستشان درد نکند. بعضی وقت ها از بالای سر قبرها میله می دزدیدند.» با این که کنار قبرستان، کانکس پلیس برپا شده، ولی آقای هدایتی می گوید: «این منطقه امنیت ندارد، ١٠ که می شود، باید برویم خانه.»

سر خیابان قبرستان، حالا بلواری است پهن با گل هایی که همه جایش دیده می شود. چند وسیله بازی رنگی هم در اطرافش دیده می شود. کودکان از آنها اوج و پایین می روند. پروژه ولی هنوز ناتمام هست. آقای قلی زاده، ١٥ سال است در همان خیابانی که به قبرستان می رسد، مغازه دارد و هنوز از وضع راضی نیست: «معتادان مدام میان و میرن.» و آدرس محلی دیگر را می دهد: «شما همین خیابان را برو پایین. می رسی به خیابان بهشتی. آن جا از هر کسی بپرسی، لیان شامپو نشانت می دهند. مرکز فروش و عرضه موادمخدر است.»

آواره های بیابان، یک سال بعد

٢٨ تیر ٩٦؛ ٦ماه بعد از انتشار گزارش گورخواب ها، معتادان رانده شده است از گور، به نیزارهای نصیرآباد پناه بردند. (خبرگزاری مهر)

١٣ تیر ٩٦؛ بعد از افشاي ماجراي گورخواب ها، اغلب آنها را به کمپ اخوان انتقال دادند. بعد از خروج از کمپ، اغلب گورخواب هاي نصيرآباد دوباره به اعتياد روي آوردند و برخي از آنها در بيابان هاي اطراف نصيرآباد اقامت دارند. (روزنامه وقایع اتفاقیه)

«فرمان» فقط ٣٢ سال دارد و نگاه ترک خورده اش، بالای ٤٥ سال دارد و خط های موازی پیشانی اش، بالای ٦٠سال. صبح تا شب ضایعات جمع می کند و شب ها درخوابگاه می خوابد. خوابگاه نصیرآباد تا ساعت ١٢، درش را به روی معتادان بی خانه، باز می گذارد، عقربه ها از ١٢ که بگذرد، چنان قفلی به درش می زنند که کسی جرأت ندارد، از آن طرف در، صدایش درآید. کسی در نصیرآباد پیدا نمی شود که از گورخواب ها چیزی نشنیده باشد.

همه، همه می دانند ماجرای گورخواب ها را و «فرمانِ» نشئه، در میان بیابان، وسط نخاله های ساختمانی، درحالی که چُرت ظهرش را غریبه ای پاره کرده، از آن حرف می زند: «ماجرای گورخواب ها را شنیده ام، خودم آن موقع کارتن خواب نبودم، هیچ کدامشان را هم نمی شناسم، دوماه است کارتن خواب شدم.» فرمان منزل مجردی داشت با دوستش و هنگامی که به اختلاف خوردند، آواره بیابان شد. فرمان هر روز نزدیک به نیم گرم دوا (هرویین) می کشد، جهت همان نزدیک به ٦ هزار تومان می دهد.

شب را کجا می مانی؟

شب ها می رم گرمخونه.

اوضاع گرمخانه چطور است؟

بد نیست، رفتارهای مدیرش نامناسبه، ولی کاری نمی شه کرد. شب ها تا قبل از ١٢ ما را راه می دن. یکم دیر بیاییم دیگه درش را می بندن. اگر سریعتر خودمونو برسونیم، شاید بتونیم شام بخوریم، قبلا صبح ها صبحونه به ما چای می دادن که الان چند وقتیه، اونو هم قطع کردن. دوش هم داده، قبلا هرشب بود، الان هفته ای دوبار. هرنفر هم فقط سه دقیقه وقت دوش گرفتن داره. صبح رأس ساعت ٧:٣٠ باید اونجارو خالی کنیم.

اگر شب نرسیدی، به گرمخانه چه کار می کنی؟

همون اطراف یک جایی را پیدا می کنم و می خوابم.

اگر جایی نبود، حاضر بودی داخل قبر بخوابی؟

نه والا، من می ترسم. دیگه اگه بخوام داخل گور بخوابم، خیلی بدبختم.

از گورخواب ها خبر داری؟

درباره ارزش شنیدم که یکسری رفتن مراکز دی ای سی، ولی می دونم که بیشترشون پراکنده شدن.

فرمان صورت تاسیده اش را دوباره در گریبان کاپشن کهنه و رنگ و رو پریده ای فرو می کند. باد شدیدی می وزد، فرمان ولی نفسش را در هوا ول می دهد. زیاد از نیم ساعت باید در بیابان های نصیرآباد گشت تا مرجان را پیدا کرد. مرجان و مردی دیگر به اسم مهدی. نه آن مهدی معروف قبرستان. همین یک شب قبل، نیروی انتظامی طرح جمع آوری معتادان بی خانمان را اجرا کرده، خیلی ها را گرفته و برده. کجا؟ «کجا می برن؟ یه جا دورتر ولشان می کنند.» طره طلایی جلوی سر مرجان، دیشب با آتش سوخته و حالا روی هوا بال بال می زند: «اینهایی که جمع می کنند را کمپ و خوابگاه نمی برند. قبلا بعضی ها را می بردن اخوان. این جا تو نصیرآباد، جهت زنا مرکز نیست، یکی دوجا است که شخصیه. مثل بی بی سکینه.» از گورخواب ها خبر دارد.

مادرجونو ندیدی؟

نه. فقط می دونستم رفته کمپ. الان هم اومده بیرون. از هنگامی که اومده بیرون، ندیدمش. فرزند ها می گن دوباره مصرف می کنه.

تازگی ها گورخواب های نصیرآباد را دیدی؟

من اونهارو می شناسم، بیشترشونو همون موقع گرفتن. فقط مادر جونو بردن کمپ بی بی سکینه. خودم چندبار اونجا رفتم، خیلی بد بود. خواهرم از کمپ اومد بیرون مریض شد، مُرد. سه ماه و چند روز اونجا بودم.

خودت آن جا رفته بودی؟

بله، ولی نمی موندم.

چرا می ترسیدی؟

نه من از هیچی نمی ترسم، ولی آن جا نخوابیدم. فرزند ها می گفتن بیا پایین. من می گفتم شما بیاین بالا.

چی شد که کارتن خواب ها می رفتند گور می خوابیدند؟

آنجا امن تر بود، راحت تر می تونستن بکشن.

مرجان، سه چهارسالی است که در نصیرآباد کارتن خوابی می کند. بالای ٤٠ سال دارد، می گوید اهل پایتخت کشور عزیزمان ایران هست، با خانواده مسئله دارد، منزل نمی رود. شب ها همین جا در بیابان و باغ ها می خوابد: «خیلی سرد هست. این جا یک چهاردیواری نیست که داخلش بخوابیم.» می گوید؛ زبان ایتالیایی را در ایتالیا خوانده. حالا به هرویین اعتیاد دارد و نمی خواهد در کمپ بماند. از مهدی پسر لیلا بی خبر هست، شایعه های کشته شدنش را شنیده، ولی این هم به گوشش رسیده که مهدی را برده اند بهزیستی. مادرش لیلا هم زندان هست. از پروانه هم خبر دارد: «همش این جا می بینمش. اون یکی لیلا را هم دیروز صبح دیدم.» فرخنده را هم می شناسد: «همان که پایش می لنگه. فرزند ها این جا خیلی کم شدند.» مرجان می گوید؛ در این منطقه جایی جهت ترک اعتیاد زنان نیست: «گرمخانه نداریم، کمپ را هم نگو. خیلی بد است.»

معتادان منزل به دوش

از هنگامی که پلیس و فرمانداری و شهرداری دست به کار شدند و گورخواب ها را از قبرستان بیرون کردند، خیلی هایشان حتی بعد از چند ماه اقامت در کمپ های ترک اعتیاد اجباری، دوباره به بیابان بازگشتند. تابستان که شد، نیزارها که پرپشت شدند، معتادان آمدند و پناه گرفتند پشت نی ها. حالا ولی تنها نشانی از نیزار، یک تل خاک است.

تابستان اقامتگاه تازه کارتن خواب ها لو رفت، ماموران ریختند، جمع ارزش کردند و نی ها را هم از بین بردند. حالا «مریم» و «عزیزه»، بالای گودی، شانه به شانه دیوارها ایستاده اند و از وضع ارزش می گویند: «قبلا این جا نیزار بود، حالا خاک ریخته اند، می خواهند برایمان نهر و کانال و فضای سبز بسازند.» منزل ارزش دورتر از قبرستان است ولی گورخواب ها را خوب می شناسند: «آن سوراخی ها را می بینید، همان جا زندگی می کنند.» سوراخ در میان تپه ای بلند است: «بیچاره ها جایی ندارند. یکی ارزش بتول هست، دو سه سال است اینجاست.» مریم رو می کند به «عزیزه» جهت تأیید حرفش: «نصیرآباد پر معتاد هست، می ترسم خودمان هم معتاد شویم.» آنها بارها و بارها به شهرداری و فرمانداری نامه نوشته اند ولی می گویند تا الان هیچ اتفاقی نیفتاده هست. مریم و عزیزه زیاد از ٥ سال است در جوار این بی خانمان ها زندگی می کنند.

معاون سیاسی و انتظامی فرمانداری شهریار:

معتادان به ناچار به کارتن خوابی برمی گردند

شهروند| ابوطالب فرنیاپور، معاون سیاسی و انتظامی فرمانداری شهریار در گفت وگو با «شهروند» از جزییات اتفاقات یک سال گذشته در نصیرآباد شهریار می گوید.

بعد از یک سال چه اتفاقی جهت گورخواب ها افتاد؟

ما سال گذشته از تمام آنها دیدار کردیم، همه آنهایی که آن جا بودند زیر ١٠نفر بودند؛ ولی به طور کلی معتادان متجاهر منطقه نصیرآباد بالای ٤٠، ٥٠ نفر می شوند. همه آن افراد به کمپ هدایت شدند و تحت درمان قرار گرفتند؛ ولی باز هم آزاد شدند. به هر حال ما نمی توانیم بگوییم که همه آنها به اعتیاد بر نمی گردند، به عنوان نمونه همان کسی که شما تصویر اش را در روزنامه کار کردید، الان در ویره کارتن خواب هست. هنگامی که پرویز در کمپ امیریه شهریار بود، از او پرسیدم که این جا برایش خوب است؟ گفت نه ناراحتم. آن جا بهتر بود. چرا؟ چون می خواهد مواد بکشد.

درست هست، ولی از نظر شما انتشار آن گزارش و تصویرهای از گورخواب ها اتفاق خوبی جهت شهریار بود؟

ببینید نوع بهره برداری از تصویر ها و فیلم ها به نظر می رسید که با اغراض خاصی صورت گرفته است.

ولی به هر حال توجه های زیادی را به سمت شهریار کشاند؟

به هر حال توجه بود، از قبل هم نسبت به این مسأله بی توجهی نبود؛ ولی خیلی بزرگنمایی شد. این آسیب تنها مختص شهریار و حتی کشور عزیزمان ایران نیست ولي یک دفعه این عنوان مطرح شد، انگار همه خواب هستند و مسئولان به این عنوان توجهی ندارند.

این اتفاق باعث نشد تا بودجه خاصی در بحث پیشگیری از اعتیاد تخصیص داده شده است داده شود؟ با در نظرگرفتن این که مدیر جمهوری هم نسبت به عنوان گورخواب ها تصویر العمل و دستور خاص داد.

بله؛ دستور خاص دادند و پیگیری هم شد. دو و نیم میلیارد تومان جهت ساخت سالن ورزشی در نصیرآباد تخصیص داده شده است داده شد. به هر حال ایجاد فضای فرهنگی و ورزشی جهت کم کردن آسیب ها می تواند موثر باشد. البته ما در این یک سال کارها زیادی انجام دادیم. به عنوان نمونه در سال گذشته، نزدیک به هشت تن موادمخدر در شهرستان شهریار کشف شد. از اول فروردین امسال تا سی ام مهرماه هم ١١٠قاچاقچی، ١٥تولید کننده مواد مخدر، سه توزیع کننده موادمخدر، ٢٩٨توزیع کننده خرد، ٣٥٢نفر نگهدارنده مواد و ٧٨٤معتاد شناسایی و دستگیر شدند. معتادان هم به کمپ ها انتقال یافته شدند. درمجموع در این مدت ما ٢ هزار و ٥٦٢مورد دستگیری داشتیم.

بعد از این که ماجرای گورخواب ها پیش آمد تا الان که یک سال می گذرد، چه اتفاقاتی در حوزه اعتیاد در این منطقه افتاد؟ یعنی چقدر تاثیرگذار بود آن ماجرا؟

ما مصوباتی داشتیم که شهرداری های هفت گانه به صورت ماهانه، حداقل یک جلسه در ارتباط با این عنوان برگزار کنند. کمیته درمان هم با مسئولیت مدیریت شبکه بهداشت و درمان فعال شد. مراکز ام ام تی (متادون درمانی) در وحیدیه، امیریه، نصیرآباد ویره از قبل فعال بود و بعد از آن ماجرا فعال تر شدند. ما نظارت بر این مراکز را شدت یافتن کردیم. دو مرکز دی ای سی (مرکز گذری کم کردن آسیب) داشتیم که دو مرکز دیگر هم به آن اضافه شد.

از یک سال پیش میزان مراجعه به این مراکز زیاد شده است است؟

خوشبختانه یا متاسفانه تعداد زیادی از معتادان این جا از شهرهای دیگر مثل تهران، رباط کریم، بهارستان، اسلام شهر، کرج و فردیس می آیند. هفته گذشته به اتفاق یکی از مسئولان به نصیرآباد رفتیم و دیدیم که معتادان هنوز هم آن جا هستند. ما سال گذشته در همان منطقه یک شلتر با ظرفیت ٤٠نفر راه اندازی کردیم؛ البته جهت آقایان.

جهت زنان شلتر ندارید؟

براساس آمارهای ما تعداد زنان معتاد بی خانمان زیاد نیستند. تعدادشان در نصیرآباد زیر ١٠نفر هست. البته نمی گوییم تعداد زنان معتاد کم هست، زیاد هم است ولی بی خانمان ها زیاد نیستند. در جریان اتفاقات سال گذشته، ما کمپی جهت زنان با همکاری اداره بهزیستی و شهرداری باغستان در نصیرآباد راه اندازی کردیم. این مرکز اقامتی اضطراری هست. این افراد می توانند به آن جا بروند و ترک اعتیاد داشته باشند.

برنامه ای جهت راه اندازی شلتر (پناهگاه) جهت زنان در نصیرآباد ندارید؟

بله داریم، قرار است یک شلتر در شهریار جهت زنان راه اندازی شود. این عنوان را بیست ودوم آذر مصوب کردیم. البته مسأله ای که وجود دارد این است که این افراد به این نوع زندگی عادت کرده اند و به مراکز مراجعه نمی کنند؛ چون می ترسند دستگیرشان کنند. به همین علت خیلی از این مراکز و شلترها استقبال نمی کنند.

الان بیشترین تجمع معتادان و کارتن خواب ها در نصیرآباد است؟

شهرستان شهریار وسعت بالایی دارد و با شهرستان های دیگر فاصله زیادی ندارد، این آسیب ها همه جا هست، به خاص در مناطق حاشیه ای. در یک سال گذشته در نصیرآباد کارها خوبی انجام شده است هست. الان نگاهی به منطقه بیندازید، می بینید که معتادان بی خانمان در مناطقی حفره هایی درست کرده اند و شب آن جا می خوابند تا از سرما و باران در امان باشند.

به هر حال یک سیکل معیوبی وجود دارد؛ یعنی این معتادان مدام گرفته می شوند و بعد رها می شوند.

بله؛ این نقص وجود دارد. در خوش بینانه ترین حالت حدود ٢٠ درصد از این افراد بهبودی کامل پیدا می کنند و ٨٠ درصد به تناوب اعتیاد بر می گردند. ما جهت شناسایی و کمک به این افراد در نصیرآباد گوشی تلفن همراه سنتری راه اندازی کردیم که با ون در منطقه گشتزنی می کند و به افراد خدمات بهداشتی و پیشگیری می دهد. به طور کلی جهت این افراد باید اشتغال ایجاد شود. باید مراکزی وجود داشته باشد تا این افراد به بهبودی کامل برسند. در همین زمینه هم ما منتظر مجوز مکانی هستیم که جهت این افراد راه اندازی شود. این مرکز ٣٠٠نفر ظرفیت دارد که در آن کارگاه های حرفه آموزی در نظر گرفته شده است است به نام منزل های مهربانی.

آماری از تعداد معتادان شهریار دارید؟

کمتر از ١٠ هزار نفر هستند؛ البته ما از خیلی از این افراد بی اطلاعیم.

تعداد کارتن خواب ها چقدر است؟

در مراکز شلتر ما زیر ٥٠٠ نفر هستند.

زهرا جعفرزاده/شهروند

واژه های کلیدی: کارتن | اعتیاد | قبرستان | قبرستان | بی خانمان | ترک اعتیاد | اخبار اجتماعی


دانلود


دانلود فایل ها

نویسنده : getblogs

کتاب زبان اصلی J.R.R

دانلود کتاب لاتین

خرید کتاب لاتین

خرید مانگا

خرید کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

دانلود رایگان کتاب از آمازون

دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز

کتاب روانشناسی به انگلیسی

کتاب زبان اصلی

کتاب خارجی

رفتن به نوار ابزار